تعین وقت قبلی / مشاوره
وقتی جوانتر بودم واقعاً هیچ مشکلی با دماغم نداشتم. همیشه به من گفته بودند که دماغ اندکی گوشتی و برآمدۀ من به پدر یونانیام رفته اما این دماغ به من شخصیتی در مدرسهای در اسِه که در آنجا من جزء اقلیتها بودم، داد. اما در اواخر نوجوانی من درگیر هجوم رسانههای اجتماعی شدم. ناگهان، ساعتهای زیادی را صرف چرخ زدن در اینستاگرام میکردم، با هجوم عکسهای وبلاگ نویسان زیبایی، گریمورها و مدلهایی با ویژگیهای تصویری عالی مواجه شدم؛ و دماغ من با آنها مطابقت نداشت.
بعدها در دانشگاه یک پیام ناشناسی از شخصی در فیس بوک دریافت کردم (هنوز هم نمیدانم از طرف چه کسی بود) که موفق شد به این عدم اعتمادبهنفس من بدجوری ضربه بزند. فکر کنم غرق در سلفیهای بیشازحد گرفتن از خودم با نور طبیعی یا انتخاب زاویۀ مناسب شده بودم اما بدون توجه به اینکه چه فیلتری انتخاب کردهام، به من گفته شد که «دماغم هنوز زشت و بزرگ به نظر میرسد».
این همان نقطۀ تحول من بود و دو سال بعدازآن من واقعاً باور کردم که اصلاح بینیام، بخصوص برای سطح اعتمادبهنفسم در زندگی و شغلی که بهظاهر و قیافه وسواس داشت، یکی از بهترین کارهایی بود که تاکنون انجام دادم؛ و من درحالیکه برای این کارم افسوس نمیخورم چیزهای زیادی وجود دارد کهای کاش قبل از پذیرفتن جنبههای منفی این وضعیت و تغییر قیافهام برای همیشه از آنها آگاه بودم.
اولین باری که بعد از عمل بینی خودتون رو می بینید نا امید کننده س
من واقعاً درد یا سیاهی دور چشمانم بعد از عمل بینی یادم نمیاد اما یادم میاد برای اینکه بعد از برداشتن گچها بینیام چه شکلی شده بود گریه میکردم. بسیار احساس ناامیدی میکردم. پوشش پلاستیکی نوک بینیام را محکم گرفته بود، به سبک جَکو، تورم بینیام باعث شده بود به چیزی غیر از آواتار شبیه باشم و از این وحشت داشتم که نکند به خاطر هزینه جراحی بینی ۵۰۰۰ پوندیام پشیمان شوم. من با صورتم چهکار کرده بودم؟ آیا قبلاً بهتر به نظر نمیرسیدم؟
اما همینطور که زمان میگذشت تورم فروکش میکرد و درنهایت به نظر میرسید که دماغم متعلق به صورتم بود. همچنین یک بررسی سریع توسط جراح بینیام مشخص کرد که برای افراد «پوستکلفت» (ویژگی خاص بینی مدیترانهای و خاورمیانهای) فروکش کردن تورم بیشتر طول میکشد و ممکن است حتی یک سال (و گاهی بیشتر) هم طول بکشد تا بینی شما شکل نهاییاش را به خود بگیرد. اوف.
زمان زیادی میبرد تا به چهرۀ جدیدی که به شما خیره شده عادت کنید
مثل کسی که آرایش کردن را برای امرارمعاش امتحان میکند مدت طولانیتری صرف نگاه کردن به آیینه و تحلیل صورتم میکردم اما چندین ماه بعد از جراحی بینیام کاملاً به خاطر تغییرات بینایی نگران شده بودم. حتی نور شیشۀ فروشگاهها یا صفحهنمایش قفلشدۀ تلفن چشمم را میزد. تطبیق دادن خودم با صورت همیشه در حال تغییر که مستقیم به من خیره شده بود برایم عجیب بود و اگرچه من درخواست برآمدگی «شیبدار» و «نوک دگمهای» کرده بودم وقتی از در میان تورم ظاهر شدند واقعاً تعجب کردم. برای تقریباً یک سال بعدازآن هرروز متوجه میشدم بینیام شکل دیگری به خود میگیرد و هر دفعه بینی قبلی از من دور میشد.
بینی بدتر از آن چیزی که فکر میکنید به نظر میرسد پس پیشاپیش به مردم اجازه ندهید شمارا وحشتزده کنند
یک جستجوی سریع واژۀ «جراحی بینی» در گوگل تعداد زیادی عکس از چشمهای سیاه برآمده و خون خشکیده را نشان خواهد داد اما صادقانه بگم دردش بدتر از درد اپیلاسیون ساق پا نیست.
بههرحال این کار باعث نمیشود که مردم روی اعصاب شما راه نروند. یک هفته بعد از جراحی بینیام ویراستاری که من باهاش کار میکردم یک داستان ترسناکی را شروع کرد دربارۀ اینکه دوست دوستش بعد از عمل جراحی بینی چجوری به نظر میرسید یا چه احساسی داشت مثلاینکه با ماشین زیر گرفتهشده بود- فکر کردم داره به من میرسونه. پیاده به سراغ جراح بینیام میرفتم، هیچوقت اینقدر احساس ترس نکرده بودم و عملاً داشتم این ترس را با خودم حمل میکردم، اما هنگام خروج [از مطب] به خودم خندیدم (خنده زیر گچ سفت بینی را امتحان کردم) چون واقعاً به آن بدی هم نبود.
تصور دیگران از بینی شما با تصور خودتان کاملاً فرق دارد
جراحی بینی به معنای تغییر کلی صورت شما نیست و هر جراح معروفی هم به شما خواهد گفت که جراحی پلاستیک خوب باید طوری باشد که امکان اینکه بگوییم آیا شما چنین جراحی را انجام دادهاید غیرممکن باشد.
ازنظر من درنهایت به نظر میرسید بینی جدیدم متعلق به صورتم بود. من عاشق دماغم شده بودم و مطمئن بودم خانواده و دوستانم هم آن را پسند میکنند.
اما آنها دماغم را نپسندیدند. در حقیقت هر شخصی که برایم مهم بود بهسختی متوجه تفاوت میشد. این به من درسی داد که درک دیگر افراد از قیافۀ شما کاملاً با تصور شما فرق دارد و اینکه بعضیاوقات ما به خودمان کمی سخت میگیریم.
تغییر قیافۀ شما طرز رفتار مردم با شمارا تغییر نخواهد داد
ممکن است کاملاً احمقانه به نظر برسد اما بهعنوان شخصی که به خاطر دماغم خجالتی بودم و با افراد جدید ملاقات میکردم، تقریباً تمام شکستهایم را به گردن دماغم میانداختم. با آستینهایم دماغم را میپوشاندم و حتی دربارهاش اظهارنظر میکردم تا یخ ارتباط را بشکنم، درحالیکه اصلاً نیاز به این کار هم نبود.
بینی راستتر من به من عمر دوباره داده بود، یک حس اعتماد کاملاً جدید- و کاملاً مطمئن بودم که یک دوستپسر هم گیر میارم؛ اما فهمیدم که اگر مردی بخواهد شمارا برای خود نگه دارد این کار را بدون در نظر گرفتن قیافه یا ضربه زدن به اعتمادبهنفس شما انجام خواهد داد. گاهی اوقات فقط نباید کلیک کنید و بیشتر اوقات برنامهها یکراه جسورانه برای ملاقات با مردم هستند.
دماغ شما کاملاً بیعیب نخواهد بود
داستان را کوتاه کنم، اگر شما در اتاق انتظار جراح چرخ بزنید و به او بگویید که دماغی مثل «دماغ کیم کار داشیان» میخواهید، چیزی که اتفاق میافتد این است، شما با دماغی شبیه به آنچه خواستهاید آنجا را ترک نمیکنید (دماغ شما شبیه به آن چیزی که خواستهاید نمیشود). هر جراح معروفی شمارا از این موارد آگاه خواهد کرد که اولاً نمیتوانید درخواست دماغی مشابه دماغ بقیه داشته باشید چون متناسب با صورت شما نخواهد بود و ثانیاً هیچ دماغی بعد از جراحی بدون عیب و کامل نخواهد بود.
من اقرار میکنم که جراح با من در مورد تمام این چیزها صحبت کرد اما بهعنوان کسی که به خاطر دیدن تصاویر آنلاین از «قبل» و «بعد» جراحی (بینیهای متقارنی که الآن میفهمم احتمالاً فتوشاپ بودند بهطورقطع طراحیشده بودند-کیم من دارم به تو نگاه میکنم) که در حقیقت پیشازاین جراحی نشده بودند شگفتزده شده بودم، خودم را متقاعد کردم که من استثنا هستم.
خیلی سریع جلو برویم تا به الآن برسیم، من از نتیجۀ نهایی راضیام. دماغم کوچکتر، باریکتر و زنانهتر است که این دقیقاً همان چیزی است که من میخواستم اما این کمال خواهی را که گاهی در من وجود دارد متوقف نکرد. شاید یکطرف دماغم می تونست صافتر باشه؛ و آیا یکی از سوراخهای دماغم از اون یکی بزرگتر نیست؟ و خیلی چیزهای دیگر.
بیشتر جراحان یک سال بعد از جراحی، اگر از نتیجۀ نهایی ۱۰۰% راضی نباشید، جراحی ترمیمی رایگان ارائه میکنند اما آیا حس کمال خواهی بهطور کامل برآورده میشود؟
ممکن است مردم به خاطر اینکه دماغتان را عمل کردهاید شمارا احمق بدانند، به حرفشان گوش نکنید
اولین چیزی که ممکن است بعد از جراحی بینی بشنوید این است: «دماغ تو نیاز به عمل نداشت» اما فقط به عدم اطمینان سنگینی که برای سالهای طولانی روی شانههای خود حمل میکردید فکر کنید که الآن از شما دور شده است. این دقیقاً همان حسی است که من دارم و به هیچکس اجازه نمیدهم این حس احمق بودن را به من القا کند. چند سال بعد روزهایی هست که به دماغ قبلیام تقریباً با حسرت نگاه میکنم. نوک چاق آن، برآمدگی جذاب آن (که به مادرم رفته) اندکی خارج از مرکز صورت، اما فکر میکنم این به علت این است که من فراموش کرده بودم دماغم چطور بوده که با آن زندگی کنم. این حقیقت که من دیگر از دوربینها خجالت نمیکشم، سرم را در You Tube پایین نگه نمیدارم یا قبل از اینکه فرد دیگر فرصت کند برای دماغم جک درست کند خودم این کار را میکنم (ناراحت کنندست، میدونم) به عقیدۀ من ارزشش را داشت.
برگرفته از www.refinery29.com